چندشم می آید حسم را قلقلک بدهم که شعر بیایید به زبانم، می ترسم نحسی تو بر دل من لحظه ای سنگینی کند، بشود ماتم، بشود غم! برای تویی که به اندازه ی شپشی در احساس!

اینک حس و حال شعر نیست!